زندگی نامه شهید منصور باصری
تاریخ تولد :1335
نام پدر :امیر
تاریخ شهادت : -/--/1367
محل تولد :اصفهان /اصفهان /-
طول مدت حیات :32
محل شهادت :اروندکنار
مزار شهید :بهشت اکبر اهرم
منصور در سال 1335 در محله همتآباد شهر اصفهان در خانوادهای مذهبی چشم به جهان هستی گشود.
او آموختن علم را در سن 7 سالگی آغاز کرد و تا پایان سال سوم ابتدایی به تحصیل پرداخت. سپس مشغول به کار شد و به عنوان راننده بر روی ماشینهای سنگین کسب معاش نمود.
منصور که همواره مخالف استبداد رژیم پهلوی بود، بارها با مأموران درگیر شد و اهالی محله را علیه ساواک تحریک نمود.
باصری در سن 16 سالگی ازدواج کرد و صاحب 4 فرزند شد.
با پیروزی انقلاب در خیل حامیان اسلام و امام قرار گرفت و از طریق بسیج سپاهپاسداران به جبهه رفت و حسینوار مبارزه کرد.
سرانجام این دلاور مرد 32 ساله و دوشکاچی فعال جبهه اروندرود بر اثر اصابت گلوله به سر در هنگام عملیات شناسایی آسمانی شد و در سال 1367 به شهادت رسید.
مزار پاکش در بهشت اکبر (ع) اهرم قرار دارد.
شهید حسن سیفی
تاریخ تولد :22/8/1345
نام پدر :ابراهیم
تاریخ شهادت : 14/4/1365
محل تولد :بوشهر /- /اخند
طول مدت حیات :20
محل شهادت :زبیدات
مزار شهید :گلزارشهدای اخند
حسن سیفی فرزند ابراهیم در 22 آبان ماه سال 1345 در روستای اخند پا به عرصه هستی نهاد.
وی به دلیل مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه بود، نتوانست به تحصیل علم و دانش بپردازد. از این رو از حدود سن 10 سالگی جهت امرار معاش و تأمین مخارج خانواده، در روستای خود به کار کشاورزی مشغول گشت.
سیفی از اخلاق پسندیده و رفتار حسنهای برخوردار بود و دارای روحیه انقلابی بود و در تمام مجالس دینی شرکت فعال و مستمر داشت.
او در اردیبهشت ماه 1364 به خدمت سربازی اعزام گشت و پس از طی دوره آموزش نظامی، از طریق یگان 207 ارتش به عنوان رزمنده تک تیرانداز در منطقه خوزستان مشغول به خدمت گردید و سرانجام بعد از 14 ماه خدمت، در تاریخ 14/4/1365 به علت اصابت گلوله مستقیم دشمن، در سن 20 سالگی در خط پدافندی زبیدات به مقام رفیع شهادت نایل گشت و پیکر پاک او در زادگاهش روستای اخند آرام گرفت.
منبع:کتاب پروازتاخدا - صفحه: 94
شهید جواد زیوداری
تاریخ تولد :2/7/1331
نام پدر :غلام
تاریخ شهادت : 11/12/1362
محل تولد :لرستان /خرم آباد /-
طول مدت حیات :31
محل شهادت :طلائیه
مزار شهید :
روز دوم مهرماه سال 1331 به دنیا آمد نامش را جواد نهادند و از خداوند سلامت و سعادت او را خواستار شدند. جواد در شهرستان خرم آباد بزرگ شد و به آموختن علم پرداخت، او با شوقی وصف ناشدنی تا اخذ مدرک کاردانی تحصیل نمود. سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به تدریس مشغول شد. زمانیکه جنگ تحمیلی آغاز شد جواد تاب ماندن در شهر را نیاورد و عاشقانه سلاح بر دوش گرفت و راهی میدان جنگ شد. زیوداری سرانجام هنگام عملیات خیبر در روز یازدهم اسفندماه سال 1362 در سن 31 سالگی خون سرخش بر خاک طلائیه ریخت و با پیکری خون آلود به دیدار یزدان پاک شتافت.
منبع:کتاب میان مدرسه تا عشق صفحه 17
وصیت نامه
...پدر ومادر عزیزم پیرو ولایت فقیه باشید.
...ولایت فقیه ادامه دهندهی راه پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
...امام عزیز به خاطر اسلام قیام کرد.
...امام را تنها نگذارید واو وخط راستین او را یاری کنید
...اسلام اکنون امانت نزد شماست، به قیمت جانتان هم که شده از آن پاسداری کنید
...«انقلاب اسلامی »هدیهای است از جانب پروردگارعالم به همهی دوستان انقلاب
منبع:روزنامه جمهوری اسلامی- تاریخ: 1384/3/3 - صفحه: 3
شهید سیدجلال زینلی
تاریخ تولد :1349
نام پدر :
تاریخ شهادت : 5/5/1367
محل تولد : /- /-
طول مدت حیات :18
محل شهادت :اسلام آبادغرب
مزار شهید :
سید جلال زینلی در خانوادهای متدین ونسلی از تبار نسل سادات، متولد شد.او که در سال 1349 چشم به جهان گشوده بود. در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی کودکی خردسال بود، و درروزهای آغازین جنگ تحمیلی نیز هنوز به سنین نوجوانی نرسیده بود.
اما عشق به ولایت فقیه در دل او می جوشید و او که انقلاب را هدیهی خدا می دانست درصدد حفظ آن برآمد وسرانجام در سن 18 سالگی دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کرد، ودر عملیات مرصاد، در تاریخ 5/5/1367 دراسلام آباد غرب به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
منبع:روزنامه جمهوری اسلامی - تاریخ: 1384/3/3 - صفحه: 3
شهید سیدمرتضی زینعلی
تاریخ تولد :1316
نام پدر :
تاریخ شهادت : 17/5/1366
محل تولد : /- /-
طول مدت حیات :50
محل شهادت :
مزار شهید :
سیدمرتضی فرزندی از تبار پاک زهرای اطهر (س) بود؛ که با پیروزی انقلاب اسلامی به یاری امام امت (ره) شتافت و در جرگهی رزمندگان اسلام قرار گرفت.
او به صورت قراردادی در سپاه پاسداران فعالیت داشت و به عنوان انتظامات در آسایشگاه جانبازان فعالیت نمود.
زینعلی که تشنهی حضور در مناطق جنگی بود، عاشقانه عزم دیار نور کرد و سرانجام در تاریخ 17/5/1366 در سنّ 50 سالگی شهد شیرین شهادت نوشید.
منبع:مطالب ارسالی از مدیریت بهداری کل سپاه پاسداران
وصیتنامه
وصیتنامه :
ای خدای مهربان! تو میدانی برای چه این راه را انتخاب نمودهام و با آگاهی و شناخت و با رهنمودهای امام امت [ره] به میدان نبرد شتافتم و به خاطر تحکم [حاکمیت] اسلام ناب محمدی و تداوم انقلاب به جهاد فی سبیل الله روانه شدم تا پرچم اسلام بر فراز قله ها برافراشته شود ...
منبع: پرونده شهید در لشگر 10
دیدار یار
سید محمد در عملیات نصر 4 برای اولین بار، فرماندهی نیروهای پیاده را بر عهده داشت. در حقیقت آخرین روزهای حضورش پیش از شهادت بود. در منطقه کمک به تیپ دوم عاشورا به سمت ارتفاعات حرکت کردیم. درگیری سختی میان ما و عراقیها آغاز شد و سید محمد هم در خط مقدم حضور داشت. ناگهان صدای حزنآلود رزمندهای برخاست: «سید محمد افتاد!» باور نمیکردیم، اول تصورمان این بود که شخص دیگری از گردان حضرت زینب (س) است ولی وقتی بالای سرش رسیدیم، نگاههایمان بر او خیره ماند. او را به اورژانس رساندیم اما سید حالش وخیمتر شد و با وجود تلاش پزشکان به حالت اغماء رفت. سید به عنوان جانشین تیپ سوم کربلا در منطقه عمومی تپه دو قلو شهر ماووت عراق با اصابت ترکش کوچکی به قلبش درتاریخ 14/4/1366 دریچهای به وسعت آسمان به رویش گشوده شد و شهادت، روح او را ازقلههای خاکی به عروجی ملکوتی به پرواز درآورد.
منبع: پرونده شهید در لشگر 10
راوی:سردار خادم الحسینی
اولین جلسه
«زینال حسینی» 13 الی 14 سال بیشتر نداشت؛ او وقتی در جمع فرماندهان لشگر قرار میگرفت، سن کم و اندام نحیفش، دیدگان همه را به حیرت خیره میکرد.
در یکی از ابتداییترین جلسات در اوایل جنگ حضور یافته و قرار شد از تجاربش در گروه تخریب برای فرماندهان صحبت کند. شرایط سنی او باعث شد تا توجه لازم به صحبتهایش نگردد و مطالب او جدی گرفته نشود.
در یک لحظه صدای انفجار مینی که از قبل در مکانی دورتر از محل برگزاری جلسه تعبیه کرده بود همه را متحیر و مبهوت ساخت، مدیریت و جدیت «سید» آن روز برای همه آشکار شد.
منبع:نوشتهای از هیأت الوارثین رزمندگان تخریب لشگر 10 سیدالشهدا