باغ تلو اثری از مجید قیصری
ادبیات جنگ در ایران پهنه ایست بکر که هزاران موضوع و پرسناژ را در بر می گیرد.
باغ تلو مکانیست در حاشیۀ تهران و استعاره ایست برای همۀ انسان ها و زندگی هایی که از متن خارج شده و به حاشیه رانده شده اند. مسئول این جدا افتادگی جنگ است.
رمان باغ تلو سرگذشت خانواده ای سنتی را از زبان پسر جوان خانواده بیان می کند که با تصمیم دختر جوان، به رفتن به جبهه برای پرستاری از زخمی ها، آشفته می شود. پدر که مردی مستبد و سنتی است سخت مخالف این تصمیم است ولی دختر مصمم است و نقشه اش را عملی میکند. پس از مدتی دختر به دست عراقی ها اسیر می شود و بعداز مدتها وقتی به ایران باز می گردد، فصل تازه ای از آشفتگی در خانه و خانواده پدید می آید. پرسشی که ذهن پدر را سخت می آزارد اینست که بر سر آبروی دخترش در اسارتگاه عراقی ها چه آمده است و مردم به این پرسش چگونه پاسخ می دهند.
پدر پریشان است و از همین رو چند بار خانه و محله اش را تغییر می دهد تا سرانجام زن و پسر و دخترش را به باغی متروک و مرموز نقل مکان می دهد.
داستان از زبان و نگاه پسر جوانی نقل می شود که جوانیش را دزدیده اند و او در کسالت ، بطالت و سرخوردگی غوطه می خورد و پایانی تراژیک را برای داستان رقم می زند مجید قیصری نویسنده ایست که تا به حال سه رمان و یک مجموعه داستان در کارنامۀ نویسندگی خود دارد. کتاب باغ تلو سال گذشته برندۀ جایزۀ مهرگان شد و مجموعه داستانی از او به نام " گوسالۀ سرگردان" اخیراً جایزۀ "روزی روزگازی" را ربود. او می گوید با تعهد و پیگیری در زمینۀ ادبیات جنگ کار می کند چون هیچ چیز به اندازۀ جنگ بر زندگیش تأثیر نگذاشته است و این عرصه ایست بکر که سال ها می توان در آن به کشف و آفرینش پرداخت.