تحملش را دارم
شعبانعلی زینلی در عملیات «ثامن الائمه» در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی را بر عهده داشت از ناحیه دست مجروح شد. او مسئولیت سنگینی داشت و حاضر به ترک محور و معالجه در عقبه نمیشد. با سختی بسیار او را راضی کرده و به بیمارستان اهواز بردیم. اطاق عمل آماده شد تا ترکش از استخوان خارج شود اما شعبانعلی رضایت به بیهوشی نمیداد و میگفت بدون بیهوشی جراحی را انجام دهید. اصرار او دکتر را وادار به انجام عمل جراحی بدون بیهوشی نمود. دیدن آن لحظات دردناک قلبم را فشرد و از اتاق عمل بیرون زدم، اما تحمل او چون کوهی استوار درد را در شوق حضور مجدد به شکیبایی دعوت میکرد. عمل تمام شد و پزشکان متحیر و متعجب از تحمل شعبانعلی به یکدیگر نگاه میکردند. ساعتی بعد به منطقه عملیاتی برگشتیم. زینلی در حالیکه باندهای دستش را مرتب میکرد گفت: «اگر مرا بیهوش میکردند چند روز باید بستری میشدم و از حضور در عملیات محروم میشدم.» آری او جسم مجروح خود را به مداوا آورده بود ولی روحش در صحنه نبرد به پرواز بال میگشود و از لحظهای سلب توفیق حضور، نگران بود.
منبع: کتاب آبشار ابدیت