وصیتنامه
وصیتنامه اینجانب حسن ریختهگران نام پدر حسین... قبل از هرچیز خدارا شکر می کنم که چنین لیاقت و شایستگی، یعنی قرار گرفتن در خط خود و جهاد درراهش را نصیب من کرد و از خدا میخواهم دراین راه مقدس ثابت قدم و با نیت خالص باشم. لحظه ورودم به سپاه نقطه عطفی بود در زندگیام و احساس کردم افق تازهای به رویم گشوده شده، چرا که محیط مناسبی برای پرورش و شکوفا شدن استعدادهای عالی نهفته در وجودم بود.من این راه مقدس را آگاهانه و عاشقانه انتخاب کردم و با یاری خدا تا مرحله نهایی پیش میروم.... شروع جنگ تحمیلی فرصت خوبی بود تا افراد مؤمن به انقلاب بتوانند خودشان را امتحان کنند که تا چه حد به عهد و میثاقهایی که با خدای خود بستهاند وفا دارند و تا چه حد در جریان انقلاب و در طول انقلاب و در طول زندگی ساخته شدهاند شوق آمدن به جبهه به این امید که بفهمم من هم میتوانم از این امتحان بزرگ سربلند و پیروز بیرون آیم یا نه. تمام وجودم را آتش زده بود طوریکه به هیچ وجه در پوست خود نمیگنجیدم شبانهروز از خدای خود تقاضا می کردم که لیاقت جهاد را نصیبم گرداند ....تصمیم گرفتم که به هر ترتیب شده است خودم را به جبهه، این میعادگاه عاشقان شهادت و به این صحنه امتحان بزرگ برسانم.به این دلیل با اصرار زیاد و با یاری خدا به آرزوی خود رسیدم و آگاهانه و عاشقانه با قلبی پر از عشق و ایمان در این راه مقدس که جز سعادت و خوشبختی چیز دیگری نیست قدم گذاردم... حالا در جبهه همان محلی که خون با عقیده پیوند میخورد هستم.
منبع: کتاب خلاصه خوبیها جلد3