معرفی وبلاگ
زنده نگه داشتن نام و یاد شهداء کمتر از شهادت نیست. (مقام معظم رهبری)
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 894243
تعداد نوشته ها : 945
تعداد نظرات : 33
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

ولایت فقیه دفاع مقدس امام خمینی

 

  اشاره : در بخش نخست مقاله به بررسی تقابل تاریخی دو نوع مدیریت الهی و الحادی و نقش ولایت فقیه و امام خمینی (ره ) در توسعه کلمه توحید و نیز نقش در دفاع مقدس در توسعه قدرت جهانی اسلام پرداخته شد.

اینک در بخش پایانی به مسائل بعدی پس از جنگ و پذیرش قطعنامه اشارات کوتاهی می شود.

آنچه کماکان جای بررسی دارد مسائل بعدی پس از جنگ است . که باید دید امام خمینی (ره ) بر اساس همین تحلیل چگونه توانستند تلخی پذیرش قطعنامه ـ به عنوان قبول حکمیت سازمان ملل ـ را در ذائقه دوستان انقلاب قابل تحمل کنند و در نهایت از آن بهره برداری مثبت نموده و بتوانند مجددا روح یک ملت را در تقابل بعدی با نظام استکبار تثبیت نمایند

 

اینک با بیان مقدمه ای کوتاه به بررسی این سوال می پردازیم : نبرد تاریخی دو نظام اقامه « توحید » و « کفر » دلیل ضرورت حکومت دینی

 

اندیشه حضرت امام (ره ) در باب ولایت فقیه متاثر از یک مبنای کلامی و به دنبال آن یک نگاه فلسفه تاریخی خاص می باشد. آن نگاه کلامی توجه به نقش « دین در سرپرستی تمامی شئون حیات فردی و اجتماعی بشر است . البته به دنبال همین اندیشه بحث نظام خلافت و ربوبیت مطرح می شود که در واقع طریق جریان سرپرستی الهی در جامعه می باشد.

 

ما با دو نظام تاریخی روبرو هستیم که یکی نظام « اقامه توحید » و دیگری نظام « اقامه کفر » است .

چه بخواهیم و چه نخواهیم این دو جریان همواره در طول تاریخ وجود داشته اند. خصلت اساسی هر دو نظام توسعه باب بودن آنهاست . از این رو همواره به تنازع برخواسته اند و در مقام تضییق گستره دیگری برآمده اند.

مقاومت در برابر قطعنامه 598

 

بر اساس همین استراتژی بود که حضرت امام ادامه جنگ تا پیروزی کامل بر دشمن را خواستار بودند. چون ایشان این جنگ را به صحنه درگیری با نظام استکبار تبدیل کرده بودند. لذا پذیرش قطعنامه را پذیرش خواسته های سازمانی می دانستند که در جهت اهداف استکباری حرکت می کند. شکی نیست که مقاومت نظام اسلامی در شیوه تنظیم قطعنامه 598 موثر بود و توانست برخی از خواسته های ما را در طول جنگ در بندهای قطعنامه بر دشمن تحمیل کند. اما اینها با آرمان های بلند امام فاصله زیادی داشت .

 

            لذا همواره حضرت امام (ره ) با پذیرش چنین قطعنامه ای در طول دفاع مقدس مخالفت کردند و فرمودند :

« او ـ قرآن ـ می گوید « جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم » یعنی باید کسانی که تبعیت از قرآن می کنند در نظر داشته باشند که باید تا آنجایی که قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اینکه فتنه از عالم برداشته شود . » (1 ) و تا زمانی که شرایط اجتماعی پذیرش آنرا برایشان تحمیل نکرد از قبول قطعنامه سرباز زدند. شاهد ما بر این مدعا تاکید معظم له دو هفته قبل از پذیرش قطعنامه است :

 

« این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسایلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم . باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم . امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است . غفلت از مسایل جنگ خیانت به رسول الله (ص ) است این جانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه های نبرد تقدیم می نمایم . » (2 )

 

زمانی که شرائط به گونه ای درآمد که اساس انقلاب اسلامی در گرو پذیرش قطعنامه قرار گرفت . ایشان تکلیف الهی خود را در قبول صلح احساس کردند. مسلما هیچ انگیزه ای جز حفظ اسلام ایشان را به پذیرش صلح وادار نکرد :

 

« در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشته ام با خدا معامله کرده ام . » (3 )

 

امام (قده ) در یک عرصه به ختم نبرد رضایت دادند اما جبهه های جدیدی را در دیگر عرصه ها بر علیه دشمن باز کردند. هر چند این عرصه ها دیگر از صبغه نظامی برخوردار نبود اما همچنان می توان زبانه های آتش نبرد میان کفر و اسلام را از این جبهه ها که در راس آنها نبرد فرهنگی با دشمن است به وضوح دید. از نمونه های بارز آن نامه معظم له به آقای گورباچف و قضیه سلمان رشدی است .

 

دفاع مقدس عامل افزایش مقاومت داخلی و خارجی علیه نظام سلطه

 

تا بدین جا از سیاست حضرت امام (ره ) در مدیریت جنگ و موضع گیری ایشان نسبت به پذیرش قطعنامه سخن گفتیم و بر این نکته تاکید نمودیم که ایشان توانستند با اداره مطلوب جنگ اندیشه دفاعی خود را به بدنه جامعه اسلامی ایران بلکه دنیای اسلام منتقل نمایند تا از این طریق بتوانند جنگ میان کفر و اسلام را نهادینه کنند و جنگ هشت ساله را به عنوان ابزار ارتقا وجدان عمومی ملل جهان خصوصا دنیای اسلام مطرح نمایند. قطعااین امردر عوامل درون زا و برون زای جنگ تحمیلی بسیار موثر بود و باعث شد هم مقاومت داخلی در مقابل کفر و هم مقاومت بین المللی در سطح جهانی در برابر نظام استکبار فزونی یابد. به دیگر بیان ایشان توانستند با این ابزار در نظام قدرت جهانی در درون و خارج مرزهای ایران اسلامی انگیزه و ایمان درونی معتقدین به اسلام را نسبت به ضرورت درگیری همه جانبه با کفر صدچندان کنند. موفقیت اساسی ایشان را در صحنه جنگ بایست در همین دو عرصه « درون » و « بیرون » ارزیابی نمود. به گونه ای که در درون به ابقا نظام انگیزشی جامعه بر محور ایمان ـ و نه احساسات ناسیونالیستی ـ نائل آمدند. این امر باعث شد جایگاه اسلام در نظام قدرت جهانی ارتقا یابد و دشمن را در عرصه های بسیاری به انفعال کشاند. همین تحرک حضرت امام (ره ) در این عرصه باعث انفعال دشمن و کم اثرشدن ابزارهای قدرت استکبار در دیگر عرصه ها شد. قطعا قدرت عملکرد حضرت امام (ره ) به اندیشه ایشان در خصوص حکومت دینی بازگشت داشت به اینکه چنین نظامی را تبلور خلافت صالحان در زمین ارزیابی می کردند.

دفاع مقدس دفاع از مرزهای عقیدتی نه جغرافیایی

 

اگر قرار بود رهبری جنگ به این پدیده به عنوان ابزار پالایش فرد و اجتماع ننگرد و آنرا در محدوده ضیق و غیرکارآمد نژادی قومی و ملی محدود کند. در این حال نه اصولا قوا برای حضور در جنگ ایجاد می شد و نه انگیزه ها می توانست پیروزهای بزرگ نظامی را رقم زند.

 

حضرت امام (ره ) توانستند با این نگاه به جنگ آنرا ابزار تهذیب فردی و اجتماعی قرار دهند. اصولا در جنگهای نژادی و قومی انگیزه ایمان پشتوانه نبرد با دشمن قرار نمی گیرد و ابزار پرورش ایمان محسوب نمی شود و صرفا برد آن در گستره حضور آن نژاد یا قوم خلاصه می شود حال آنکه حضرت امام (ره ) توانستند هرسه کار را انجام دهند; یعنی با ابزار جنگ به پرورش درونی توسعه قدرت جهانی و استفاده بهینه از انگیزه مذهبی برای پیشبرد جنگ نائل شوند. بدیهی است منظور از این انگیزه ها صرفا تمایلات مذهبی رزمندگان اسلام در درون مرزهای جغرافیایی نبود بلکه شامل انگیزه اندیشه و رفتار سازماندهی شده نیروهای اسلام در سراسر جهان می شد که توانست به عنوان یک مقدور برونی رفتار دشمن را در درگیری با ما کنترل نماید.

 

هنر مدیریت امام به این امر باز می گشت که توانستند جنگ نظامی دو کشور را در جغرافیایی سیاسی به جنگ استضعاف و استکبار یا کفر و ایمان تبدیل نمایند و چارچوب تنگ ترسیم شده توسط نظام کفر که جنگ را در مرزهای سیاسی خلاصه می کرد بشکند.

 

« امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان بازکرده است و همچون همه عاشقان شهادت برای درک شهادت روز شماری می کند. جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی مان بسیج سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم » 4

 

« جنگ امروز ما جنگ با عراق و اسرائیل نیست . جنگ ما جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست . جنگ ما جنگ با مصر و اردن و مراکش نیست . جنگ ما جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب نیست . جنگ ما جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور. جنگ ما جنگ پابرهنگی علیه خوش گذرانیهای مرفهین و حاکمان بی درد کشورهای اسلامی است . این جنگ سلاح نمی شناسد. این جنگ محصور در مرزوبوم نیست . این جنگ خانه و کاشانه و شکست و تلخی کمبود و فقر و گرسنگی نمی داند. این جنگ جنگ اعتقاد است جنگ ارزشهای اعتقادی ـ انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوش گذرانی است . جنگ ما جنگ قداست عزت و شرف و استقامت علیه نامردمی هاست . » 5

 

ایشان با همین اندیشه توانستند از بدنه جهان اسلام سربازانی غیرتمند برای دفاع از کیان اسلام گزینش و تربیت کنند و دشمن را در محدودکردن قدرت اسلام در یک مرز خاص ناکام بگذارند.

 

« من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیا هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد6 » .

 

پاورقی :

 

.1 صحیفه امام ج 19 ص .113

 

.2 همان ج 21 ص .69

 

.3 همان ص .95

 

.4 همان ص .87

 

.5 همان ص 67 ـ.68

 

.6 همان ص .91

 

شکی نیست که مقاومت نظام اسلامی در شیوه تنظیم قطعنامه 598 موثر بود و توانست برخی از خواسته های ما را در طول جنگ در بندهای قطعنامه بر دشمن تحمیل کند.

 

هنر مدیریت امام خمینی به این امر باز می گشت که توانستند جنگ نظامی دو کشور را در جغرافیای سیاسی به جنگ استضعاف و استکبار یا کفر و ایمان تبدیل نمایند و چارچوب تنگ ترسیم شده توسط نظام کفر که جنگ را در مرزهای سیاسی خلاصه می کرد بشکند.

 

معرفی کتاب

 

« ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س ) » عنوان دفتر یازدهم از مجموعه موضوعی « تیپان » است که توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س ) با همکاری بنیاد شهید انقلاب اسلامی استخراج و تنظیم گردیده و منتشر شده است . شهادت از جمله مفاهیم والایی است که ویژه قیام ها و انقلاب های مکتبی و الهی است . انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنا نبوده بلکه با بهره گیری از فرهنگ غنی و متعالی اسلام شهادت را که می رفت به دست فراموشی سپرده شود روحی و حیاتی تازه بخشید. شهادت در مکتب شیعه فدا کردن جان خویش در راه ارزش های الهی و دستیابی به حیاتی ابدی است . به همین دلیل اگر کسی فاقد مایه های معنوی باشد شهادت طلبی او معنایی نخواهد داشت . این خداباوری و معاداندیشی است که به شهادت معنا می دهد. شهادت و شهادت طلبی میوه شجره طیبه اعتقاد به « احدی الحسنیین » است که یکی از دو پیروزی را برای مجاهدان در راه خدا نوید می دهد.

 

به فرموده حضرت امام خمینی (ره ) « مقام شهادت اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معناست و نهایت ایمان همانا ایمان عاشقانه است . شهادت ارثی است که از اولیا به ما می رسد. شهید خورشیدی است که بر انقلاب پرتو می افکند و شهادت چراغ هدایت ملتهاست . این ملت با عشق به شهادت پیش رفت و این نهضت را به پیروزی رساند. اینکه ملت شهادت را خواست و گرایش به زندگی دنیوی را کنار گذاشت تحولی بود فرخنده که همواره باید آن را پاس داشت و نگذاشت با سرد و کمرنگ شدن شعله فروزان عشق و شهادت علایق دنیوی و مادی آنها را مسخ کرده از این مستی و فثور خونهای پاک شهدا هدر رود. »

 

اما سخن در این است که طلایه داران جانبازی و شهادت در این انقلاب و دفاع هشت ساله از کدامین قبیله بودند بی هیچ اغراق و تعارفی بار اصلی بردوش طبقات محروم و مستضعف بود. پس چه جای شگفتی است اگر پیشوای مستضعفان بفرماید : « یک تار موی این کوخ نشینان و شهید داده ها به همه کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد » و از همین جاست که می توان گفت : « چه مسوولیتی بزرگتر و سنگینتر از رسیدگی به بازماندگان این از جان گذشتگان و پیشتازان عشق و شهادت خدمتی که ارزشش از هر خدمتی بیشتر و در حکم خدمت به نبی اکرم (ص ) است . بدیهی است که شهادت در راه خدا چیزی نیست که بتوان آن را با سنجش های بشری و انگیزه های مادی ارزیابی کرد لیکن مراقبت دلسوزانه از حال خانواده های شهدا و خدمتگزاری و احترام به ایشان یک تکلیف الهی است . و این موضوع درحد امتیاز لفظی و عرفی کافی نبوده بلکه باید در متن قانون و در عمل پیاده شود تا آنجا که باید مصلحت پابرهنه ها و شهید داده ها بر مصلحت مرفهین بی درد مقدم باشد. »

 

کتاب فوق مشتمل بر « 7 » فصل است : فصل اول که عنوان « فرهنگ شهادت » یافته است به مفهوم ایثار و شهادت مقام اهداف و آثار و برکات شهدا اشاره دارد و پرداختن به حالات شهدا و ادعیه و جملاتی که همدلی امام را نسبت به شهدا نشان می دهد از آخرین مباحث این فصل به شمار می رود.

 

فصل دوم به خانواده شهدا اختصاص یافته که در ضمن آن به خاستگاه اجتماعی شهدا و ایثارگران و مقام خانواده شهدا اشاره شده است توصیه به خانواده شهدا و وظایف ما نسبت به آنان آخرین مباحث آن را تشکیل می دهد.

            فصل سوم سایر ایثارگران یعنی جانبازان آزادگان و مهاجرین جنگ تحمیلی را مطرح می کند.

            فصل چهارم به بستر تاریخی ایثار و شهادت که سرچشمه کوثر شهادت در انقلاب اسلامی محسوب می گردد پرداخته شده است و در این فصل قیام عاشورا به عنوان تبلور فرهنگ شهادت جایگاه ویژه ای یافته است . هرچند مجموعه مربوط به قیام عاشورا در مجلد جداگانه ای از طرف موسسه منتشر شده است ولی بخشی از آن مجموعه نیز در این فصل آورده شده است .

 

فصل پنجم به ایام الله خونبار در انقلاب اسلامی ایران اختصاص دارد و در فصل ششم اسوه های شهادت عصر حاضر از زبان امام معرفی شده اند.

 

فصل هفتم به فتاوا و استفتائات مربوط به احکام شهید و شهادت اختصاص دارد و از مجموعه استفتائات صرفا به آن دسته که حاوی حکم و نظر معینی بوده اکتفا شده است .

 


X