معرفی وبلاگ
زنده نگه داشتن نام و یاد شهداء کمتر از شهادت نیست. (مقام معظم رهبری)
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 896984
تعداد نوشته ها : 945
تعداد نظرات : 33
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
نام : علی نام خانوادگی : خاورزاده تاریخ شهادت :31/3/66 محل شهادت : ماووت عراق شهرستان : بروجرد شهید در سال 1345 در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت در حالی که بیش از سیزده سال نداشت پدرش را از دست داد این ضایعه ی بزرگ نتوانست خللی در روحیه و اراده پولادین علی به وجود آورد. علی با پایان رساندن دوره ابتدایی و راهنمایی و ورود به دبیرستان فردی مفید و با استعداد در میان هم کلاسی های خودش بود عشق به امام سراپای وجودش را در برگرفته بود که در کلیه اعمال و حرکات علی کاملا ً مشخص و مشهود بود. با آغاز جنگ تحمیلی در سال 1362 به عضویت پایگاه محل در آمد و تعلیمات نظامی را فرا گرفت. در سال 1362 به همراه عده ای از رزم آوران که از دزفول با پای پیاده عازم دیدار امام بودند در بروجرد به آن ها پیوست و عازم تهران گردید و با توجه به اینکه پاهایش تاول زده و خستگی شدید بر آن ها غلبه کرده بود اما شوق دیدار امام آن اسوه مقاومت و تقوا خستگی راه را از وجودشان زدوده و دیدار امام حالتی ملکوتی در علی بوجود آورد که پس از برگشت به بروجرد بعد از مدتی عازم جبهه گردید علی در چندین عملیات شرکت نمود از جمله عملیات والفجر – فتح5 - کربلای10- حاج عمران. هر چه بیشتر در جبهه می ماند عشق دیدار کربلای حسینی وجودش را متحول تر می ساخت . در عملیات شلمچه علی از خود شایستگی فراوان نشان داد و عضوی مفید و نمونه برای لشگر 57 به شمار می آمد. با عضویت در واحد اطلاعات و عملیات لشکر 57 نهایت استعداد و نبوغ را از خود نشان داده که پس از مدتی فرماندهی تیم اطلاعات یکی از گردان ها را به عهده گرفته و با احساس مسئولیتی که داشت از این امر مهم غافل نمی شد. در شب عملیات مقدس نصر، 4 بامداد مورخه 31/3/1366 در اثر ترکش خ

نخل های بی سر / قاسمعلی فراست

 اولین رمان جنگ به قلم نسل انقلاب است که با شروع حمله به خرمشهر آغاز و با آزادسازی آن تمام می شود. این کتاب در سال 85 توسط انتشارات صریر به چاپ سوم رسیده است.

نخل های بی سر / قاسمعلی فراست

ناشر: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس

منبع

نقش اقلیت های دینی در دفاع مقدس اقلیت دینی گروهی اندک از مردم یک کشور یا یک شهر که پیرو دین یا کیش مخالف عامه مردم آن شهر یا کشور باشند، تعریف شده است و ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیت تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می کنند (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل سیزدهم) پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اقلیت های دینی همگام با عامه مردم در حفظ و حراست دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشش نمودند.   با شروع جنگ تحمیلی از سوی نمایندگان اقلیت های دینی در مجلس شورای اسلامی و همچنین نهادها، نشریات، انجمن ها و مؤسسات وابسته به آنان بیانیه ها و اعلامیه هایی صادر شد که در همه آنها به آمادگی ارامنه، آشوریان، کلیمیان و زرتشتیان ایران برای مشارکت در جنگ و کمک به برادران مسلمان و پاسداری از استقلال کشور اشاره شده بود: «جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران اولین و مهمترین مسئله ای است که باید همه ما آن را در رأس کلیه امور قرار داده و به آن رسیدگی کنیم. مسئله ای که تا حل عادلانه و پایان آن همه مسائل را تحت الشعاع قرار داده و باید قرار دهد.»   گروه مشترک اقلیت های مسیحی ارمنی و آشوری، زرتشتی و کلیمی نیز با ابراز انزجار از تجاوز حکومت بعثی عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران، از کلیه هموطنان خواست، با شرکت فعال در سازمان بسیج مستضعفین برای شکست تجاوزات عراق، اتحاد خود را با سایر برادران ایرانی تحکیم بخشند دوشادوش برادران مسلمان ایرانی تا پای جان از مرزهای میهن خود دفاع نمایند.   رهبران دینی و مسئولان جامعه ارمنی ایران نیز به عنوان بزرگ ترین گروه دینی – قومی
جوانان و دفاع مقدس     سرتیپ میرفیصل باقرزاده، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس گفت: هدف اصلی بنیاد حفظ آثار این است که فرایندی در دفاع مقدس شکل بگیرد که به جای انباشت اطلاعات متنوع و متکثر قدرت فکری- تحلیلی مردم از حوادث و رخدادهای جنگ را افزایش می دهد.     سرتیپ باقرزاده که در همایش مدیران روابط عمومی استانداری ها و سازمان های تابعه وزارت کشور سخن می گفت، ضمن بیان این مطلب که باید ذهن جوانان را در حوزه دفاع مقدس به ریشه ها و علل رخدادها رجعت داد، افزود: رسالت ما این است که مطلبی مکتوم و مجهول برای مردم، جوانانمان و آیندگان باقی نماند.     وی با اشاره به کیفیت اجرای برنامه های بزرگداشت هفته دفاع مقدس در گذشته خاطر نشان کرد: آنچه در گذشته مرسوم بود، کثرت هدف گذاری در مباحث هفته دفاع مقدس و بمباران شدید تبلیغاتی بود که این مساله جامعه را سرگردان و از میزان اثربخشی برنامه ها می کاست. باقرزاده تاکید کرد: لازم است بعضی برنامه های کم ارزش و غیرمرتبط را از فهرست برنامه های هفته دفاع مقدس حذف کنیم و در عوض به گونه ای عمل کنیم که فرهنگ ایثارگری در جوانان درونی شود.     وی در توصیف عوامل تداوم فعالیت بنیاد و نهادهایی مانند آن گفت: اعتقاد و ایمان ما به حفظ ارزش ها نگاه افکار عمومی و یک سلسله الزامات ساختاری و قانونی از عوامل ضرورت تداوم فعالیت این بنیاد است.     باقرزاده ضرورت تشکیلاتی بودن را از دیگر عوامل وجودی این بنیاد برشمرد و افزود: عملکرد بنیاد حفظ آثار یک کار ارزشی است و همه کارهای ارزشی و معنوی باید به صورت تشکیلاتی پیش برود. رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ضمن تاکید بر اهم
نقش جوانان در مبارزه با فساد و تهاجم فرهنگی دشمنان   دشمن سعی دارد با ترویج افکار الحادی در میان جوانان آنها را به آینده جامعه و سرنوشت انسانی مأیوس کرده، اعتقادات دینی و باورهای مذهبی را در ذهن و اندیشه جوانان بخشکاند. در صورتیکه امیدواری به آینده و دور کردن یأس از خود از ویژگیهای انسان منتظر در عصر غیبت است. بدیهی است که با ناامیدی به آینده بشریت نمی‏توان به استقبال حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) رفت. نقش جوانان در مبارزه با فساد و تهاجم فرهنگی دشمنان دین در زمان غیبت و عصر انتظار بسیار حساس و حائز اهمیت است. با توجه به این سخن امیرالمومنان علی علیه‏السلام که فرموده‏اند: یاران مهدی از جوانها هستند. (اصحاب المهدی شباب لا کهول فیهم، الامثل کحل العین و الملح فی الزاد واقل الزاد الملح) از وظایف جوانان منتظر در عصر غیبت است که با تقویت ایمان و اعتقاد به شریعت اسلام، شرائط را هر چه زودتر و بهتر به نفع نهضت و مرام مورد انتظار آماده سازند. بخصوص در شرائط کنونی که جامعه اسلامی از هر سو مورد تهاجم دشمنان دین قرار گرفته است پاسداری از ارزشهای اسامی و دینی و اتکاء به باورهای اعتقادی از سوی جوانان بیش از پیش ضروری بنظر می‏رسد زیرا دشمن در تهاجم فرهنگی باورها و اعتقادات جوانان را مورد حمله قرار می‏دهد و سعی می‏کند با دور کردن آنها از باورها و ارزشهای اسلامی خودباختگی فرهنگی را برای جوانان به ارمغان بیاورد. زمان غیبت عبارتست از دورانی که باید استعدادهای انسانی بتدریج به مرحله فعلیت برسد و قابلیت برای بهره‏گیری از یک رهبر الهی را دارا شوند. بنابراین با تقویت ایمان و پیشه کردن تقوی و پیمودن راه انبیاء و اولیاء الهی است که میتوان استعدادهای بشری را شکوفا کرده
خدا، اسلام ،میهن به جای ...  در تاریخ 4/ 11/ 1360 این جانب سید رضا کلانتری به همراه برادر صادقی که از مسئولین فرهنگی سپاه ساری بودند ، به عنوان ماموریت فرهنگی (خطاطی و...) به کرمانشاه و از آنجا به پاوه اعزام شدیم . حدود یک گروهان از پاسداران ساروی هم در نزدیکی پاوه در منطقه "نودشه "مستقر بودند .زمان حول و حوش عملیات محمد رسول الله(ص) بود .در تبلیغات سپاه پاوه مشغول به کار شدیم .مسئول تبلیغات پاسداری بود به نام بهجتی و فرمانده سپاه پاوه نیز کسی نبود جز شهید بزرگوار حاج ابراهیم همت . چند روزی از کارمان نمی گذشت که از سوی حاج همت پیغام آوردند که ایشان با برادران تبلیغات کار دارند . جلسه ای بر گزار شد و ایشان با بر و بچه های تبلیغات در مورد موضوعی صحبت نمودند . جریان آن از این قرار بود :زمانی که داخل شهر پاوه می شوید رو به روی شما کوهی ظاهر می شود که بر بلندی آن کوه از از دوران طاغوت ، شعاری عریض و طویل به نام خدا ، شاه ، میهن نوشته شده بود که متاسفانه از فواصل بسیار دور دیده می شود . اگر چند کلمه شاه را پاک کرده بودند ، ولی اثر آن هنوز مشخص بود و رزمندگانی که برای دفاع از مرز و بوم ایران به این نقطه اعزام می شدند ، با دیدن شعار مزبور که سه سال پس از انقلاب خودنمایی می کرد ، ناراحت شده و بر روحیه ایشان تاثیر منفی می گذاشت و باعث اعتراض آنان به مسئولین فرهنگی منطقه می شد .حاج همت به همین دلیل به این شعار حساس شده بود و در پایان جلسه به من گفتند :برو شعار را درست کن .شاه را پاک کن و بنویس اسلام .من به اتفاق چند برادر دیگر به بالای کوه رفتیم .بسیار تعجب کردم !به قدری حروف شعار را بزرگ نوشته بودند که حتی می گفتند کسی که آن را نوشته درجه تشویقی گرفته است .شاید طول الف کلمه خد

به کوله پشتی ام برس!

 

یک روز که با چند تن از دوستان با قایق در نی‌زارها در حال گشت زدن بودیم، ناگهان از جلوی دشمن در آمدیم.

آن‌ها مجهزتر از ما بودند و سریع قایق ما را هدف قرار دادند.

سعی کردیم دور بزنیم و به مقر برگردیم. اما این کار طول کشید و چند تن از بچه‌ها به شهادت رسیدند.

وقتی از قایق پیاده شدیم و مجروحان و شهدا را از قایق خارج کردیم، یکی از بچه‌ها که در بذله‌گویی و شوخ‌طبعی شهره بود، در کف قایق دراز کشیده بود.

 

بلندش کردم و در حالی که از شدت ناراحتی اشک می‌ریختم، پرسیدم: کجات تیر خورده؟ حرف بزن! بگو کجات تیر خورده؟ او در حالی که سعی می‌کرد خود را زار نشان دهد،

 

گفت: کوله‌پشتیم، کوله‌پشتیم ....

 

من که متوجه منظورش نشده بودم، پرسیدم: کوله‌پشتیت چی؟! ...

 

گفت: خودم هیچیم نشده، کوله‌پشتیم تیر خورده به او برس! تازه فهمیدم او حالش خوب است و گلوله‌ای به او اصابت نکرده، خدا شکر کردم.

 

هنوز می‌خواستم از خوشحالی او را در آغوش بکشم که متوجه شدم چه حالی از من گرفته.

 

می‌خواستم گوشش را بگیرم و از قایق پرتش کنم، بیرون که بلند شد و شروع کرد به بوسیدن من.

معذرت‌خواهی کرد و گفت: لبخند بزن دلاور! من هم خنده‌ام گرفت و تلافی کارش را به زمانی دیگر موکول کردم.

 

منبع :مجله شمیم عشق

راوی : منصور امیرپور

امتحان اسلحه

 

بوی عملیات که می‌آمد، یکی از ضروری‌ترین کارها تمیز کردن سلاح‌ها بود.

در گوشه و کنار مقر، بچه‌ها دوتادوتا و سه‌تا‌سه‌تا دور هم جمع می‌شدند و جزبه‌جز اسحه‌شان را پیاده می‌کردند و با نفت می‌شستند، فرچه می‌کشیدند و دست آخر برای اطمینان خاطر یکی دو تا تیر شلیک می‌کردند تا احیاناً اسلحه‌شان گیری نداشته باشد.

 

در میان دوستان، رزمنده‌ای به نام سیدمرتضی بود که بعدها شهید شد، اسلحه‌ی وی آرپی‌جی‌ بود، ظاهراً اولین بار بود که او در عملیات شرکت می‌کرد.

بعد از نظافت قبضه‌ی آرپی‌جی‌اش این مسأله را جدی گرفته بود که او هم باید دو سه تا گلوله پرتاب کند.

تا شب عملیات دچار مشکل نشود.

هرچه همه می‌گفتند، بابا! پدرت خوب، مادرت خوب، کسی که با آرپی‌جی آزمایشی نمی‌اندازد، به خرجش نمی‌رفت و می‌گفت:

 

«باید مثل بقیه اسلحه‌اش را امتحان کند».

 

منبع :کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) - صفحه: 51

اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً

 

انا و جعلنایی شنیده بود اما نمی دانست این آیه است ، حدیث است یا چیز دیگر .

خود عبارات را هم معلوم بود تا آن روز جایی ندیده بود ؟

این قدر می دانسته که در خطوط مقدم یچه ها زیاد استفاده می کنند .

تا آن روز که از روی سادگی خودش یکی از برادران را پیدا می کند و می پرسد : شما ها وقتی با دشمن روبرو می شوید یا در تیر رس او قرار میگیرید چه می گوئید که کشته نمی شوید و توپ و تانک آنها در شما تاثیر نمی کند ؟ و او که آدمی تا این اندازه نا وارد هیچ وقت به پستش نخورده بود خیلی جدی می گوید : البته بیشتر به اخلاص بر می گردد و الا خود عبارات به تنهایی دردی را دوا نمی کند .

و وقتی او را سراپا گوش می یابد ادامه می دهد که :

اولا باید وضو داشته باشید ، ثانیا رو به قبله و آهسته بنحوی که کسی نفهمد بگویی ، « اللهم ارزقنا ترکشا ریزا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین !»

طوری این کلمات را عربی و از مخرج ادا می کرد که او باورش می شود و با خودش میگوید اینها اگر آیه نباشد احتمالا حدیث است .اما آخرش که فارسی عربی می شود شک می کند و به او می گوید : اخوی غریب گیر آوردی !

 

تو حوری هستی؟

فکر کردم که شهید شدم و الان توی بهشتم . اما هنوز حالم جا نیامده که بروم میوه بخورم و زیر درخت ها گشتی بزنم . پرستار یک دفعه وارد شد . من هم که فکر می کردم در بهشت هستم . گفتم: تو حوری هستی ؟ پرستار که فکر کرده بود خیلی زیباست . گفت : بله من حوری هستم . من هم گفتم : اگر تو حوری هستی پس چرا این قدر زشتی ؟ پرستار عصبانی شد و آمپول را محکم در دستم فرو کرد .

بدبخت ها اینقدر نماز شب نخوانید

 

جدی جدی مانع نماز شب و شب زنده داری بچه ها می شد. تا جایی که می توانست سعی می کرد نگذارد کسی نماز شب بخواند.

 

گاهی آفتابه آبهایی که آنها از سر شب پر می کردند و پشت سنگرمخفی میکر دند خالی می کرد؛ اگر قبل از اذان صبح بیدار می شد پتو را از روی بچه ها که در حال نماز بودند می کشید.

 

اگر به نگهبان سپرده بودند که صدایشان کند و می خواست به قولش وفا کند، نمی گذاشت و خلاصه هر کاری از دستش می آمد کوتاهی نمی کرد.

 

با این وصف یک وقت بلند می شد می دید ای دل غافل! حسینیه پر است از نماز شب خوانها. آن وقت بود که خیلی محکم می ایستاد و داد و بیداد می کرد:

 

ای بدبخت ها! چقدر بگویم نماز شب نخوانید.

 

اسلام والله به شما احتیاج دارد. فردا اگر شهید بشوید کی می خواهد اسلحه هایتان را از روی زمین بردارد؟

 

چرا بیخودی خودتان را به کشتن می دهید؟

 

 

بچه ها هم بی اختیار لبخندی بر لبانشان می نشست و صفای محفل می شد.

-----------------------

منبع:سایت تبیان

X